دیشب که دوباره باز از آن کوچه گذشتم
تو نبودی و من تنها ترین ستاره در آسمون
با خود رازها گفتم
نبودی که ببینی چگونه سوختم و نابود گشتم
خسته تر از کوچه های تنهایی
راه ها بن بست
خیال رفتن هم نیست
هر شب چو در خواب می دیدمت
خوشبخت ترین ها بودم
ولی حالا نیستی
که ببینی من تنها ترینم
ای تک ستاره خیالاتم
ای زیبا روی زندگی
باز هم به ما سر بزن
در جواب سوالی که فر مودید
کابوس یعنی خود من تنها تر از هر کابوس کاش کابوسم
را تنها نمی یافتم کابوس یا زندگی فرقی نمی کند (گودزیلا)
برای همیشه تنها بوده و می ماند گذشته از این حرف ها که
خیال شعر دارد
کابوس در راه بود
من به خیال خود
تنها تر از آنکه مدافعی باشد
به خیال خود
خستگی هایم را کنیری گذاشتم
به جنگ با او رفتم
ولی باز شکستی سهم گین
چون اراده خود را از دست داده بودم
اراده ای فولادی
که در یک ثانیه
نابود شد
**************
کابوس در تنهایی
تا به حال چن بار کابوس دیده اید
آیا تا به حال در روز نیز کابوس دیده اید
به طوری که تما بدن شما خیس عرق باشد
این کابوس ما داستان های طولانی دارد
حتی وقتی که هم خواب نیستی
دست از سرت بر نمی داره
کابوسی به رنگ قرمز تیره
شاید هم با بنفش مخلوط شده باشد
نمی دانم
تفکرات کابوس امروز من شیرین بود
کابوسی ورزشگار
من از آن نترسیدم
شما چه طور
در کابوس دیدم
کسی می آید به سویم
آن کس بیشتر شبیه من بود
تا خودم
فکر کردم مرده ام
و این رح من است که به من نزدیک شده
ولی خوب وقتی به من نزدیک شد
فهمیدم که من نیستم
شاید کسی دیگر مشابه من بود
چون نشان دب اکر را نداشت
کابوس
این یکی با همه قبلی ها مه نوشتم و می نویسم فرق دارد
کابوسی بارن آبی
یا شاید ارقوانی
رنگی برایش مهم نیست
این کابوس در هر سانه به یک رنگ بود
مثل قبلی ها نبود
یک رنگ ثابت نداشت
تماما رنگها را در خود جای داده بود
انگار کسی داشت رنگهارا در هم می آمیخت
کابوس خود من بودم
ولی رنگها از جای دیگری می آمدند
کابوس پرتقالی
یا کابوس نارنچی
شایدم یه تیم شد
چه میشه کرد
منتظر کابوس بعدی باشید
در هزاران کابوس
می دیدم من صدایی
کابوس با هزاران تلخی در صدایم
من نه آن کس که در راه دیده ام
کابوس مرا در خود غرق کرده است